1175- وصایای یک بلاگر پیرِ پا لب گور، به بلاگران جوان (4)

ساخت وبلاگ

به عنوان بلاگر بارها پیش اومده که پست‌هایی نوشتیم و با پست‌هایی مواجه شدیم که یه همچین عناوینی داشتن: «رمزی»، «رمزدار»، «رمز میدم»، «رمز نمیدم»، «رمز دادنی است»، «رمز به همه تعلق می‌گیره»، «برای خودم نوشتم»، «اگه رمز یادتون رفته نپرسید»، «بپرسید»، «رمز به همه داده میشه به جز یک نفر»، «رمزو فقط به خوانندگان روشن میدم»، «پست مخصوص بانوان. رمز به خانوم‌ها داده میشه»، «رمز: 123»، «رمز: شماره‌ی موبایلم»، «رمز: شماره‌ی موبایلت»، «رمز: سال تولدم به میلادی»، «رمز: تعداد حروف صدادار پست قبل»، «رمز: همون همیشگی»، «رمز: ثابت»، «همون رمز دیروزی»، و حتی «رمز: ده رقم بعد از اعشار عدد پی».

پست‌های رمزدار انواع مختلفی دارن و هر کدوم با اهداف خاصی نوشته میشن. نوع اول، پست‌های رمزداریه که رمزش در عنوان پست با صراحت گفته شده. نویسنده تو این پست از موضوعی حرف زده و از کسی نام برده که نباید و نشاید! و جهت مصون ماندن از موتورهای جستجوگر و فیلتر شدن این رمزو گذاشته. مثل پست‌های سیاسی و غیراخلاقی. که خب یه همچین حرکتی حرفه‌ای نیست و کافیه یکی دو نفر از خوانندگان گزارش بدن و وبلاگ مورد نظر فیلتر بشه. البته ممکنه این نوع رمزگذاری دلیل دیگه‌ای هم داشته باشه که ما از آن ناآگاهیم.

نوع دوم، پست‌های رمزداریه که نویسنده تو عنوان پست اعلام می‌کنه برای خودش نوشته و درخواست رمز نکنیم. دانشمندان هنوز کشف نکردن که آدم چه طور می‌تونه پستو برای خودش بنویسه، رمزشم به کسی نده، ولیکن در فضای عمومی برای همگان منتشرش کنه. خب اگه واقعاً نمی‌خوای کسی بخونه پیش‌نویسش کن. چرا ملتو می‌کشونی به وبت و عنوانو نشون می‌دی و بعد میگی برای خودم نوشتم؟ قضیه یه کم مشکوک نیست دوستان؟ هست. اینا پستو برای خودشون ننوشتن. اینا اینجوری میگن که کسی درخواست رمز نکنه تا یواشکی رمزو به مخاطبای خاصشون بدن.

نوع دیگر، پست‌هاییه که مخاطبشون گروه خاصیه و رمز به اعضای اون گروه خاص داده میشه. مثلاً طرف یه پستی می‌نویسه و رمز می‌ذاره و میگه فقط به خانوما رمز میدم، یا فقط به خواننده‌های روشنم، یا فقط به خواننده‌های قدیمی و اونایی که بشناسمشون. یه وقتایی هم رمزو نمیده و مخاطب اگه تو اون گروه باشه خودش رمزو داره. مثل وقتی که رمز پست، شماره‌ی موبایل یا نام خانوادگی نویسنده است. نویسنده این رمزو گذاشته که خوانندگان حقیقی‌ش پستو بخونن و دیگه درست نیست بریم ازش شماره موبایلشو بپرسیم. یه وقتایی هم مخاطب یه نفره و اون یه نفر خودش به نحوی می‌دونه پستو برای اون نوشتن. عنوان یه همچین پستایی شماره‌ی پلاک ماشینت، شماره‌ی موبایلت، شماره‌ی شناسنامه‌ت، شماره‌ی دانشجویی و حتی شماره‌ی حسابته. دانشمندان دارن دلیل و فلسفه‌ی وجودی یه همچین پستایی که مخاطب خاص دارن رو هم بررسی می‌کنن و تاکنون به نتیجه‌ی خاصی نرسیدن. 

یه وقتایی هم نویسنده رمز می‌ذاره که صرفاً بدونه و آگاه باشه که کیا خوندن اون مطلبو.

چند نکته:

یک. پست رمزدار معمولاً به هر نوعی و با هر هدفی نوشته بشه محرومین از رمز رو دلخور می‌کنه. با اونایی که کلاً همه‌ی پستاشون رمز داره کاری ندارم، ولی من اگه مفتی (فتوا دهنده) بودم، به کراهت رمزی نوشتن فتوا می‌دادم. چیز خوبی نیست به نظرم.

دو. وقتی رمزو به کسی می‌دید ممکنه پیش خودش فکر کنه چه مقام والایی داره که پست رمزدارتونو می‌خونه و دور ورش داره و فکر کنه خبریه و خودصمیمی‌پنداری کاذب بهش دست بده. مراقب یه همچین رمزگیرندگانی باشید.

سه. بپذیریم که ما برای همه‌ی خواننده‌هامون در اولویت اول نیستیم و ممکنه یه عده حال نداشته باشن رمزو بگیرن. یه عده هم ممکنه از درخواست کردن اجتناب کنن و منتظر باشن شما خودتون رمزو بهشون بدید. این‌ها را هم دریابید.

و چهار. همه‌مون تو دلمون رازهایی داریم. طبیعتاً درجه‌ی راز بودنشون متفاوته و گاهی اجازه می‌دیم بعضی از نزدیک‌ترین‌هامون توی دونستن اون راز سهیم باشن. با این همه، موضوعی که برای من یه رازه شاید برای دیگری یه اتفاق پیش پا افتاده و بی‌اهمیت و ساده باشه. مثل وقتایی که پست رمزدار کسی رو می‌خونیم و نمی‌فهمیم دقیقاً کجاش یواشکی و قایمکیه که رمز گذاشته براش و انقدر حرفای طرف برامون عادیه که درک نمی‌کنیم راز بودنشو. با خودمون میگیم خب که چی. یه وقتایی هم پیش میاد که یکی به راحتی و با صراحت در ملأ عام در مورد چیزایی میگه و می‌نویسه که برای ما از راز مگو هم مگوتره. سابقه‌ی بیماری، سابقه‌ی اعتیاد، طلاق، سابقه‌ی کیفری، یه تجربه‌ی تلخ، یه حادثه‌ی دردناک، شغل و درآمد و موجودی حساب بانکی و حتی رتبه و نمره‌هامون هم می‌تونه یه راز باشه. احساساتمون و هر چیزی که نخوایم همه بدونن و هر موضوعی که از دیگران پنهان بشه یه رازه. چند تا موضوع هست که من هیچ وقت در موردشون نمی‌نویسم. یه جورایی خط قرمزمه. وقتی می‌گم موضوع، منظورم دیتایی مثل اسم و آدرس نیست. یه موضوع ینی یه بخشی از زندگی‌ت با مخلفاتش؛ با تبعاتش. مثل درس و دانشگاه و خاطرات تحصیلی. این یه موضوعه و مخلفاتش میشه تقلب و امتحان و مشروطی و دفاع و نمره و هر چی که به درس و دانشگاه مربوطه. اگه روزانه‌نویس باشی و این موضوع، خط قرمزت باشه، سوژه‌های زیادی رو برای نوشتن از دست خواهی داد. البته یه جاهایی به خودت حق میدی با مخاطب روراست نباشی، ولی یه وقتایی هم هست که فکر می‌کنی چقدر وبلاگت بی‌مزه و بی‌رنگ و روح و نچسب و یکنواخته. مثل این می‌مونه که یه دفتر نقاشی بهت بدن و تو چهار پنج تا رنگ بیشتر نداشته باشی. هر روز یه صحنه از زندگی‌تو برای ملت ترسیم کنی و رنگ بزنی. با همون چهار تا دونه رنگ. بعد هر کی نقاشیاتو ببینه فکر کنه زندگی‌ت تو همین رنگ‌ها خلاصه میشه و ندونه اون پشت، چند تا از رنگ‌های اصلی رو قایم کردی. 

دارم به حرف‌هایی فکر می‌کنم که نمی‌زنم و پست‌هایی که نمی‌نویسم. من پنج تا از مدادرنگیامو قایم کردم. یه بار یکیشو نشونِ یکی دادم و گفت خوندنِ شباهنگ بدون دونستن چیزی که الان خوندم زمین تا آسمون فرق داره با خوندن شباهنگ با دونستن چیزی که الان خوندم. حق داشت. دارم فکر می‌کنم تو این فضای مجازی، ماها، ما روزانه‌نویسا چقدر حق داریم خودمون نباشیم؟ حق نداریم دروغ بگیم، ولی چقدر حق داریم حقیقتو اون طور که هست نشون بقیه ندیم؟ خواننده‌هامون چقدر و تا کجا حق دارن از ما بدونن؟ مرز حریم خصوصی کجاست و اگه با اطلاعات ناقصی که ما به مخاطب می‌دیم، کاراکتری از ما تو ذهنش بسازه که نیستیم، چقدر حق داریم سرزنشش کنیم؟ مگر نه اینکه اونا اون چیزی رو می‌بینن که ما کشیدیم و ما رنگ زدیم؟


...
ما را در سایت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bnebulab بازدید : 145 تاريخ : شنبه 16 دی 1396 ساعت: 14:28