۱۹۷۰- یک سر و هزار سودا

ساخت وبلاگ

امروز آخرین روزی بود که با سه‌شنبه‌ای‌ها کلاس داشتم. بهشون گفتم هفتهٔ دیگه بزرگداشت فردوسیه و همایش دعوتم و نمیام مدرسه. بعد با یکی از معلم‌های ادبیات مدرسه یه فیلم برای جشنوارهٔ نوآوری در تدریس گرفتم. یه فیلم هم هفتهٔ پیش با معلم علوم اون یکی مدرسه گرفته بودم. با بچه‌ها خداحافظی کردم و چندتاشون بغلم کردن و ضمن طلب حلالیت و آرزوی موفقیت همدیگه رو به خداوند منّان سپردیم. التماس دعا هم داشتن که سؤالا رو آسون بدم. بعد از مدرسه قرار بود برم دانشگاه فرهنگیان برای ثبت‌نام دورهٔ مهارت‌آموزی. مدارکم همرام نبود (صبح یادم رفت بردارم). فقط هزینه‌شو پرداخت کردم و فعلاً بی‌خیال ثبت‌نام حضوری شدم تا خودشون زنگ بزنن بگن چرا نمیای. داشتم اسنپ می‌گرفتم که برم فرهنگستان و اونجا حجم این فیلما رو کم کنم و طرح درسشو بنویسم بفرستم برای جشنواره. لپ‌تاپم اونجا بود و مهلت این جشنواره هم داشت تموم می‌شد. متن سخنرانی هفتهٔ بعدمم باید می‌نوشتم و سؤالای امتحانامم طراحی می‌کردم که از اداره زنگ زدن گفتن امروز ساعت ۴ دانشگاه علم‌وصنعت دعوتی؛ برای حضور در مراسم تجلیل از معلمان نمونه. نفهمیدم از منم می‌خوان تقدیر کنن یا دعوتم کردن که سالن پر بشه. درخواست مرخصی برای فرهنگستان پر کردم و مسیرمو کج کردم سمت علم‌وصنعتی که به علموص معروفه.

از درِ شمارهٔ چهارش می‌خواستم وارد شم که نگهبان گفت سالنی که می‌خوای بری از اینجا فاصله داره و برو از در اصلی بیا. گفتم دانشکدهٔ برقم اون سره؟ گفت برق برای چی؟ گفتم دوستام اونجا... بعد یه چند لحظه مکث کردم و گفتم: بودن. وقتی رسیدم یه ساعت تا مراسم مونده بود. پرسون‌پرسون خودمو به دانشکدهٔ برقشون رسوندم و یه چرخی توش زدم و تو مسجدشون نماز خوندم و فاتحه‌ای هم برای شهدای گمنام کنار مسجد خوندم و حالا اومدم نشستم ردیف سوم سالن. 

اکنون که این پست را می‌نگارم مراسم شروع شده. این خانومی که کنارم نشسته مدیره. ازش پرسیدم به شما هم همین امروز اطلاع دادن و دعوت‌نامه فرستادن؟ گفت نه، ما از خیلی وقت پیش دعوت بودیم. پرسید شما معلم نمونه‌ای؟ گفتم نه من معلم معمولی‌ام. بعد پرسیدم کیا دعوتن؟ گفت مدیرها و معلمای نمونه. بعد سکوت کردیم و من محو افق شدم.

فکر کنم اون اثری که برای مسابقهٔ تجربه‌نگاری فرستاده بودم و بهتون گفته بودم اگه برنده شدم به سمع و نظرتون می‌رسونم مقامی چیزی آورده.

+ این پست هم بماند به یادگار، از دانشگاه سابقِ خوانندگان اسبق وبلاگم.

۰۳/۰۲/۱۸

پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

...
ما را در سایت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bnebulab بازدید : 4 تاريخ : چهارشنبه 19 ارديبهشت 1403 ساعت: 22:03